1402/4/30
با تفنگ بابایی کلی بازی کردی بابایی تیر گذاشت داخلش قشنگ نشونه گرفتی شلیک میکنی به قول خودت شات گان ظهر هم تو تشت آب کلی آب بازی کردی ...
1402/4/29
امروز اومدیم طالقان با خودت جوجه ات رو هم اوردی تو ماشین تو جعبه رو پات نگه داشتی که ببری بدی به کسیکه مرغ و خروس دارن به قول خودت پیش مامان و باباش کلی هم جوجه تو حیاط بازی کرد یدفعه اومدی گفتی یه گربه دیدم اون پشت بعدش ما هرچی گشتیم دیدیم جوجه نیست حالا واقعا نمیدونیم گربه خوردتش یا جوجه از خونه رفت بیرون کلی غصه خوردی دنبالش میگردی میگی اصغر بابا کجایی امروز شاخه های درخت آلبالو رو که کنده شده بود رو تو باغچه کاشتی ...
1402/4/22
امشب بابا یاسر حالش بد شده اومدیم بیمارستان شما انقدر مهربونی کلا رو تخت بیمارستان کنار یاسر خوابیدی مواظب هم هستی به دستش که سرم وصله بدنت نخوره قربون اون مهربونیت برم من گفتم بیا ببرم برسونمت خونه بابایی میگی نه منو با اسنپ بفرست یاسر تنها نمونه تو بمون پیش بابا یاسر ...
1402/4/15
امروز تولد مانیا هست تو خونه بابا ابراهیم ، کلی میرقصی رقص ماکارنا و رقص چاقو / دوستای مانیا هم هستن ...
1402/4/19
1402/4/4
پسرک خوشتیپ من خیلی خوشتیپ هستیا لباس نارنجی سونیک خریدی کلی هم بهت میاد ...
1402/4/2
امروز اومدیم دیدن نمایشگاه نقاشی مانیا ، خیلی تابلوهای قشنگی کشیده برا مانیا خودت رو کارت انگلیسی نوشتی هدیه دادی ...
نویسنده :
مهسا
10:12
1402/4/1
تو جشن بابت فارغ التحصیلی خانم حسنی بهت هدیه داد به اسم جشن الفبا / لوح تقدیر هم دادن مامان سیما هم بهت کفش داد / ما هم بهت تفنگ هدیه دادیم
1402/4/1
امروز جشن فارغ التحصیلی پیش دبستانی هست تمام بچه های آموزشگاه هستن کلی شعر میخونید ای ایران و یار دبستانی من کلی هم شعرهای انگلیسی میخونی خیلی هم خوشتیپ شدی قشنگ مامان ...